راننده تاکسی پیش پای علامه ترمز کرد و بیمقدمه گفت: «آقای جعفری خدا هست یا نه؟»علامه تعجب کرد. باتانی گفت: «آخر اینجا و این طوری که نمیشود استدلال کرد، باید وقت بگذاری و بشنوی اما مرد راننده بیحوصلهتر از این حرفها بود؛ دوباره گفت: «آقای جعفری هوا گرمه، من هم مسافر دارم، یک کلمه بگو خدا هست یا نه؟»…اوایل انقلاب بود و بحث و مجادلات معرفتی با گروههای غیراسلامی، به درون محافل خانوادگی هم سرریز شده بود. آن شب، در یک جمع فامیلی بحث بود. هرچه استدلال میکردند، فرد مقابل که رگههایی از شبهات مارکسیستی در ذهنش نشسته بود، نمیپذیرفت و میگفت خدا نیست رخت خوابها را انداخته بودند اما بحث ادامه داشت… تدریجاً گفتوگوها فروکش کرد. انگار همه خوابیده بودند. اما هم او که ساعتی درباره نبودن خدا حرف زده بود، خوابش نمیبرد. ذهنش درگیر بود، چنان درگیر که با خود زمزمه کرد: «اما اگر خدا و قیامتی باشه… پدر تو یکیُ در میارن»…معجزه، پلی از دنیای مادی به معنا و باطن هستی است. در قرآن حکیم ذکر شده که کسانی از خداوند برای اطمینان قلب، تقاضای معجزه کردند. یکی حضرت ابراهیم(ع) که عرض کرد «لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي» و دوم، حواریون حضرت عیسی (ع) که مائده آسمانی خواستند و گفتند «نُريدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا».حواریون به حضرت عیسی گفتند “آیا پروردگار تو مىتواند براى ما از آسمان مائدهاى فرو فرستد؟ گفت اگر ایمان دارید، از خدا پروا کنید و پس از این همه نشانهها که بر رسالت من است، نشانه دیگر مخواهید. گفتند مىخواهیم از آن بخوریم و دلهایمان بدان اطمینان یابد… خداوند گفت: من آن را بر شما فرو خواهم فرستاد، اما هر کس از شما پس از آن کفر بورزد، او را چنان عذاب کنم که هیچ یک از جهانیان را آنگونه عذاب نکردهام». با وجود مشاهده معجزات الهی، باز هم «یهودا اسخریوطی» به حضرت عیسی خیانت کرد. امیر مومنان علی علیهالسلام در خطبه قاصعه، ماجرای معجزهخواهی گروهی از کفار مکه را روایت میکند: «و بدانيد پس از هجرت و ادب آموختن از شريعت به خوى بدویت بازگشتيد و پس از پيوند دوستى، دسته دسته شديد… اگر شما به چيزى جز اسلام پناه برديد، كافران با شما پيكار خواهند كرد، آنگاه نه جبرئيل ماند و نه ميكائيل، و نه مهاجران و نه انصار كه شما را يارى كند…من با پیامبر(ص) بودم، هنگامى كه مهتران قريش نزد وى آمدند و گفتند تو دعوى كارى بزرگ مىكنى… ما چيزى را از تو مىخواهيم، اگر پذيرفتى و به ما نماياندى، مىدانيم تو پيامبری وگرنه مىدانيم جادوگرى دروغگويى. گفت چه مىخواهيد؟ گفتند اين درخت را بخوان تا با ريشه برآيد و پيش روى تو درآيد. گفت خدا بر هر چيز تواناست؛ اگر براى شما چنين كرد، مىگرويد و به حق گواهى مىدهيد؟گفتند آرى. گفت من آنچه را مىخواهيد به شما نشان خواهم داد. و من مى دانم به راه خير باز نمىگرديد. و در ميان شما كسى است كه در چاه افكنده شود و كسى است كه گروهها را به هم پيوندد و لشكر فراهم آورد».
«پیامبر سپس گفت: اى درخت اگر به خدا و روز رستاخيز گرويدهاى و مىدانى من فرستاده خدايم، با رگ و ريشه از جاى بر آى، و پيش روى من درآى به فرمان خداى. پس به خدايى كه او را به راستى برانگيخت، رگ و ريشه درخت از هم گسيخت و از جاى برآمد، بانگى سخت كنان و چون پرندگان پر زنان تا پيش روى رسول خدا (ص) بيامد، و شاخه فرازين خود را بر رسول خدا گسترد… چون اين معجزه را ديدند، از روى برترى جويى و گردنكشى گفتند بگو تا نيم آن نزد تو آيد و نيم ديگر بر جاى ماند. پس او درخت را چنين فرمان داد و نيم آن رو سوى او نهاد، پيش آمدنى سخت شگفتآور، و با بانگى هر چه سختتر. چنانكه مىخواست خود را به رسول خدا بپيچد. پس، آنان از روى ناسپاسى و سركشى گفتند اين نيم را بفرما تا نزد نيم خود باز رود چنانكه بود. و او درخت را چنان فرمود.پس درخت باز گشت و من گفتم لا اله الا الله، اى فرستاده خدا من نخستين فردم كه به تو گرويد، و نخستين كس كه اقرار كرد درخت، آنچه را فرمودى به فرمان خدا بهجا آورد تا پيامبرى تو را گواهى دهد و گفته تو را بزرگ دارد. پس آنان گفتند ساحرى است دروغگو، شگفت جادوگری و در جادوگری چه سبک دست چه كسى تو را در كارت تصديق كند، جز او؟ و منظورشان من بودم». (خطبه ۱۹۲ نهج البلاغه)… روزگار گشته و مردم و مسئولان ما را به عرصه آورده است. باز هم حکایت شهود و غیب عالم است، حکایت توحید و شرک، حکایت ایمان و استقامت یا کفر و تردید. ما کم معجزه ندیدیم در روزگار معاصر خود و نباید مانند کسانی که دزد به ایمانشان زده و تمام اندوختهشان را برده – مانند قوم بد عاقبت موسی(ع) با پیشامدها و ابتلائات مواجه شویم.آیا زنده شدن یک ملت مرده و تو سریخور و رویشهای نو به نو انقلاب، باور کردنی است؟ هیچ سیاستمدار یا صاحب نظر علوم سیاسی در دنیا باور میکرد امپراتوری آمریکا، درست از کشوری که شیطان بزرگ بر آن سیطره داشت و جزیره ثبات و ژاندارم خود برای اداره منطقه میدانست، دچار زلزله شود؟آیا این شبیه جوشش نهضت معارضه با فرعون از قلب کاخ او نیست؟ اینکه انقلاب اسلامی، در دوره استیلای دو امپراتوری کمونیستی و کاپیتالیستی به پیروزی برسد و در منطقه شاخ و برگ بگستراند، به دور از شرایط پیروزی معجزهآسای نهضت صدر اسلام در مقابل دو امپراتوری روم و ایران است؟چه کسی میتواند بگوید شکست آمریکا در طبس و سایر کودتاها، شکست تحرکات چند لایه سازمانهای با نفوذ نفاق، یا پیروزی در جنگ نابرابر ۸ ساله و سپس، مقاومت در مقابل تحریمها، و سلسله پیروزیهای جبهه مقاومت اسلامی در جنگ عراق و سوریه و لبنان و فلسطین و یمن -که بر اساس محاسبات مادی هرگز مقدور نبود- چیزی جز معجزه و نصرت الهی است؟این روند چهل ساله باید یقین ما را برای همت و عمل مجاهدانه کامل کرده باشد، نه اینکه کسانی از ما آهنگ ارتجاع و تردید و ارتداد کنند. لعنت شدگان واقعی آنانند که حق را شناخته و میثاق استقامت بسته باشند اما پیمان بشکنند و سپس، برای کتمان «انحراف»، دست به «تحریف» موازین و حقایق بزنند.
متن یادداشت کیهان را اینجا بخوانید: http://kayhan.ir