ما باید قبول کنیم که ملت ما در نیم قرن پیش از پیروزی انقلاب، که واقعاً مدت کمی نیست، روز به روز از قرآن فاصله گرفته و دور شده است. (۱)
نپرداختن به حفظ قرآن در حال حاضر واقعاً نقیصه ای در حوزههای ما به شمار می آید. در بعضی از حوزههای اهل سنت ـ همان طور که مسبوق است ـ از بدو ورود حفظ قرآن جزو شرایط است. در دیگر حوزهها نیز اگر شرط، حفظ قرآن نباشد، ولی بدان تشویق میشود. غالب علمای اهل سنت با قرآن انس زیادتری دارند، در حالی که ما در حوزه های خودمان، شاهد طلبه هایی هستیم که مقداری هم درس خوانده اند، لیکن هنوز بر سر همین قرائت رایج قرآن که ما با آن انس داریم تسلط ندارند، یعنی هنوز در تلاوتشان اشکالاتی وجود دارد(۲)
درگذشته اگر کسی میخواست در حوزه مقام علمی پیدا کند بایستی به تفسیر نمی پرداخت. یک ملای محترم عالمی فرضاً اهل تفسیر باشد، مردم از تفسیر او استفاده کنند، بعد برای خاطر آنکه این درس موجب نشود او به بیسوادی شهره بشود، این درس را ترک کند. شما را به خدا این فاجعه نیست؟(۳)
این انزوای قرآن در حوزههای علمیه و عدم انس ما با قرآن برای ما خیلی مشکلات درست کرده است و بعد از این هم درست خواهد کرد و به ما تنگ نظری خواهد داد. من یک وقت در سالهای قبل از انقلاب در مشهد در درس تفسیر به طلبه ها میگفتم ما می توانیم از اول «بدان ایدک الله» تا زمانی که ورقه اجتهادمان را میگیریم، حتی یکبار به قرآن مراجعه نکنیم. یعنی وضع درسی ما این طور است که اگر طلبه ای از ابتدا حتی یکبار به قرآن مراجعه نکند میتواند همین رشته ما را از اول تا آخر سیر کند و مجتهد بشود ! چرا؟ چون درس ما اصلاً از قرآن عبور نمیکند. متأسفانه حال هم که نگاه میکنم میبینیم همان طور است … قرآن در حوزههای ما منزوی است. (۴)http://t.me/ahdallah2018
پی نوشت:
۱ حدیث ولایت، ج ۳،ص ۲۸۴
۲ حدیث ولایت، ج ۳،ص ۳۲۹
۳ حدیث ولایت، ج ۸،ص ۶۶
۴ حدیث ولایت، ج ۸،ص ۶۴